ذهن زیبا اخبار-اطلاعات عمومی -تخصصی-داستانهای آموزنده آخرین مطالب
نويسندگان دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:, :: 18:0 :: نويسنده : نیما
دانه در این خاک بی نم، شورِ روییدن ندارد ابر این صحرا مگر آهنگ باریدن ندارد یک نفس سرمست بودن نمی خواهم که این گل زیرِ رنگ آلوده ی زهر است و بوییدن ندارد آب و رنگِ این چمن، از اشک پیدا آمد و خون در بساطی این چنین، ای غنچه خندیدن ندارد با نسیمِ غم دمد هر سبزه در صحرای عالم هر طرف ای چشمِ بی آرام گر دیدن ندارد چند زیر آسمان آواز تنهایی برآری در دلِ گنبد، صدا جز نقشِ پیچیدن ندارد در جهان نقش تماشا را زِ دل شستم که دیدم پرده ای در این نگارستانِ غم دیدن ندارد.
روزي دختري از پسري که عاشقش بود پرسيد : چرا مرا دوست داري ؟ چرا عاشقم هستي ؟ پسر گفت : نمي توانم دليل خاصي را بگويم اما از اعماق قلبم دوستت دارم دختر گفت : وقتي نمي تواني دليلي براي دوست داشتن پيدا کني چگونه مي تواني بگويي عاشقم هستي ؟!!!! پسر گفت : واقعا دليلش را نمي دانم اما مي توانم ثابت کنم که دوستت دارم دختر گفت : اثبات؟!!!! نه من فقط دليل عشقت را مي خواهم . شوهر دوستم به راحتي دليل دوست داشتنش را براي او توضيح مي دهد اما تو نمي تواني اين کار را بکني !!!! پسر گفت : خوب ... من تو رو دوست دارم چون زيبا هستي چون صداي تو گيراست چون جذاب و دوست داشتني هستي چون باملاحظه و بافکر هستي چون به من توجه و محبت مي کني تو را به خاطر لبخندت دوست دارم به خاطر تمامي حرکاتت دوست دارم دختر از سخنان پسر بسيار خشنود شد چند روز بعد دختر تصادف کرد و به کما رفت پسر نامه اي را کنار تخت او گذاشت نامه بدين شرح بود : عزيز دلم !!!تو رو به خاطر صداي گيرايت دوست دارم ..... اکنون ديگر حرف نمي زني پس نمي توانم دوستت داشته باشم دوستت دارم چون به من توجه و محبت مي کني ...... چون اکنون قادر به محبت کردن به من نيستي نمي توانم دوستت داشته باشم تو را به خاطر لبخندت و تمامي حرکاتت دوست دارم ..... آيا اکنون مي تواني بخندي ؟ مي تواني هيچ حرکتي بکني ؟ ...... پس دوستت ندارم اگر عشق احتياج به دليل داشته باشد در زمان هايي مثل الان هيچ دليلي براي دوست داشتنت ندارم آيا عشق واقعا به دليل نياز دار؟ نه و من هنوز دوستت دارم
دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:, :: 18:0 :: نويسنده : نیما
داستان از این قرار بود که کودک ۷ ماهه استرالیایی پس از تولد زودرس ٬ پس از ۲۰ دقیقه تلاش پزشکان علایم حیاتی خود را از دست داد و برای خداحافظی به پدر و مادرش سپرده شد. اما پس از ۲ ساعت صحبت مادر و نوازش وی ٬ به صورت معجزه اسایی علایم حیاتی وی بازگشت و پس از شیر دادن مادر٬ نوزاد شروع به تنفس عادی نمود. والدین این نوزاد با شور و شوق از این معجزه شگفت انگیز و الهی یاد می کنند. این زوج جوان که کیت و دیوید اوگ نام دارند در سیدنی استرالیا زندگی می کنند. در این ماجرا که پایان خوشی به همراه داشت کیت که هفتمین ماه بارداری خود را پشت سر می گذاشت به بیمارستان منتقل شد و دوقلوهای وی به نامهای جیمی و امیلی نارس متولد شدند اما جیمی که در لحظه تولد تنها کمی بیش از ۹۰۰ گرم وزن داشت پس از چند دقیقه مرد.
پزشکان این خبر را به والدین آن اعلام کردند اما کیت و دیوید خواستند که چند لحظه ای نوزاد را در آغوش خود نگه دارند. اما پس از گذشت دو ساعت که جیمی در آغوش مادر بود و مادر نام آن را صدا می کرد اولین علائم حیات را از خود نشان داد. این زوج جوان بلافاصله به پزشکان اطلاع دارند و آنها پس از انجام معایناتی واکنشهای طبیعی عصبی نوزاد را تائید کردند.
براساس گزارش دیلی میل، در این لحظه کیت تصمیم گرفت چند قطره شیر را روی لبهای نوزاد بریزد و این کار را تا زمانی که نوزاد بیدار شد ادامه داد و سرانجام این نوزاد پس از دو ساعت بدون هیچ گونه علائم حیاتی، زندگی خود را آغاز کرد و برای اولین بار نفس کشید.
مادر این نوزاد در این خصوص گفت: “ما خوش شانس ترین آدمهای دنیا هستیم. این پایان خوش با درمانهای پوست به پوست و مادر- فرزند قابل توضیح است. این درمانها به کودکان بیمار کمک می کنند که زنده بمانند. این درمان در استرالیا با عنوان نوازش کانگرو شناخته می شود.”
این مادر استرالیایی افزود: “دستها و پاهای کوچکش بدون پاسخ به تحریکات افتاده بودند و حرکت نمی کردند. من آن را به خودم چسباندم و شروع به حرف زدن با جیمی کردم و اسمش را صدا زدم و به او درباره خواهرش و پروژه های آینده خانواده گفتم و بعد ناگهان اولین علائم حیات را نشان داد. کم کم چشمانش را باز کرد. من دکترها را صدا زدم اما هیچکس حرف من را باور نمی کرد.” پزشکان معتقدند که اعلام خبر مرگ این نوزاد به دلیل تشخیص اشتباه پزشکی بوده است با وجود این، این زوج معتقدند که معجزه الهی جیمی را به آنها بازگردانده است.
دیوید در این خصوص به تلویزیون استرالیا گفت: “ما خوش شانس ترین والدین دنیا هستیم. اگر کیت در کار خود پافشاری نمی کرد اکنون احتمالا جیمی در بین ما نبود.”
دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:, :: 18:0 :: نويسنده : نیما
دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:, :: 18:0 :: نويسنده : نیما
![]() گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم ترا من چشم در راهم ...!
دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:, :: 18:0 :: نويسنده : نیما
اگر عقیده مخالف، شما را عصبانی مي کند،نشانه آن است که شما ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر میکنید،ندارید. اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه دو میشود پنج،یا این که آلمان روي خط استوا قرار دارد،شما به جای عصبانی شدن،احساس دلسوزی میکنید..!
دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:, :: 18:0 :: نويسنده : نیما
روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد. شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند. عارف به حضور شاه شرفیاب شد. شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود. استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: “بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن.” شاهزاده با تمسخر گفت: ” من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم! ” عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد. سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد. او سومین عروسک را امتحان نمود. تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد. استاد بلافاصله گفت : ” جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است کههمواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته ” شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت: ” پس بهترین دوستمهمین نوع سومی است و منهم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود. “ عارف پاسخ داد : ” نه ” و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آنرا به شاهزاده داد و
شد، گفت : ” استاد اینکه نشد ! “ عارف پیر پاسخ داد: ” حال مجددا امتحان کن ” برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد. شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقیماند استاد رو به شاهزاده کرد و گفت: ” شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند.
دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:, :: 18:0 :: نويسنده : نیما
اسامی لاکپشتهای نینجا Raph نینجای ماسک قرمز مخفف (Raphael)، Don نینجای ماسک بنفش مخف (Donatello)، Mike نیجای ماسک نارنجی مخفف (Michelangelo) leo نیجای ماسک آبی مخفف (leonardo) است که به ترتیب اشاره به رافائل، دوناتلو، میکلانژ و لئوناردو داوینچی چهار نقاش معروف ایتالیا دارد دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:, :: 18:0 :: نويسنده : نیما
يادمان باشد که : او که زير سايه ي ديگري راه مي رود ، خودش سايه اي ندارد . يادمان باشد که : هرروز بايد تمرين کرد دل کندن از زندگي را . يادمان باشد که : زخم نيست آنچه درد مي آورد ، عفونت است . يادمان باشد که :در حرکت هميشه افق هاي تازه هست . يادمان باشد که : دست به کاري نزنم که نتوانم آنرا براي ديگران ! تعريف کنم . يادمان باشد که : آنها که دوستشان مي دارم مي توانند دوستم نداشته باشند . يادمان باشد که : حرف هاي کهنه از دل کهنه بر مي آيند ، يادمان باشد که که دلي نو بخرم . يادمان باشد که : فرار راه به دخمه اي مي برد براي پنهان شدن نه آزادي . يادمان باشد که : باور هايم شايد دروغ باشند . يادمان باشد که : لبخندم را توى آيينه جا نگذارم . يادمان باشد که : آرزوهاي انجام نيافته دست زندگي را گرفته اند و او را راه مي برند . يادمان باشد که : لزومي ندارد همانقدر که تو براي من عزيزي ، من هم برايت عزيز باشم . يادمان باشد که : محبتي که به ديگري مي کنم ارضاي نياز به نمايش گذاشتن مهر خودم نباشد . يادمان باشد که : براي ديدن بايد نگاه کرد ، نه نگاه ! يادمان باشد که : اندک است تنهايي من در مقايسه با تنهايي خورشيد . يادمان باشد که : دلخوشي ها هيچکدام ماندگار نيستند . يادمان باشد که : تا وقتي اوضاع بدتر نشده ! يعني همه چيز رو به راه است . يادمان باشد که : هوشياري يعني زيستن با لحظه ها . يادمان باشد که : آرامش جايي فراتر از ما نيست . يادمان باشد که : من تنها نيستم ما يک جمعيتيم که تنهائيم . يادمان باشد که : براي پاسخ دادن به احمق ، بايد احمق بود ! يادمان باشد که : در خسته ترين ثانيه هاي عمر هم هنوز رمقي براي انجام برخي کارهاي کوچک هست! يادمان باشد که : لازم است گاهي با خودم رو راست تر از اين باشم که هستم . يادمان باشد که : سهم هيچکس را هيچ کجا نگذاشته اند ، هرکسي سهم خودش را مي آفريند . يادمان باشد که : آن هنگام که از دست دادن عادت مي شود، به دست آوردن هم ديگر آرزو نيست . يادمان باشد که : پيش ترها چيز هايي برايم مهم بودند که حالا ديگر مهم نيستند . يادمان باشد که : آنچه امروز برايم مهم است ، فردا نخواهد بود . يادمان باشد که : نيازمند کمک اند آنها که منتظر کمکشان نشسته ايم . يادمان باشد که : من « از اين به بعد » هستم ، نه « تا به حال » . يادمان باشد که : هرگر به تمامي نا اميد نمي شوي اگر تمام اميدت را به چيزي نبسته باشي . يادمان باشد که : غير قابل تحمل وجود ندارد . يادمان باشد که : گاهي مجبور است براي راحت کردن خيال ديگران خودش را خوشحال نشان بدهد . يادمان باشد که : خوبي آنچه که ندارم اينست که نگران از دست دادن اش نخواهم بود . يادمان باشد که : با يک نگاه هم ممکن است بشکنند دل هاي نازک . يادمان باشد که : بجز خاطره اي هيچ نمي ماند . يادمان باشد که : وظيفه ي من اينست: «حمل باري که خودم هستم» تا آخر راه . يادمان باشد که : منتظر ِ تنها يک جرقه است ، انبار مهمات . يادمان باشد که : کار رهگذر عبور است ، گاهي بر مي گردد ، گاهي نه . يادمان باشد که : در هر يقيني مي توان شک کرد و اين تکاپوي خرد است . يادمان باشد که :هميشه چند قدم آخر است که سخت ترين قسمت راه است . يادمان باشد که : اميد ، خوشبختانه از دست دادني نيست . يادمان باشد که : به جستجوى راه باشم ، نه همراه . يادمان باشد که : هوشياري يعني زيستن با لحظه ها . يادمان باشد که . . . يادمان باشد . . . دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:, :: 18:0 :: نويسنده : نیما
غضنفر در يك تست هوش دردانشگاه كه جايزه يك ميليون دلاري براش تعيين شده شركت كرد سوالات اين مسابقه به شرح زير بود جنگ 100 ساله چند سال طول كشيد؟ الف- 116 سال ب- 99 سال ج- 100 سال د- 150 سال... غضنفر از اين سوال بدون دادن جواب عبور كرد كلاه پانامايي در كدام كشور ساخته ميشود؟ الف-برزيل ب-شيلي ج-پاناما د-اكوادور غضنفراز دانش اموزان دانشگاه براي جواب دادن کمك خواست مردم روسيه در كدام ماه انقلاب اكتبر را جشن ميگيرند؟ الف-ژانويه ب-سپتامبر ج-اكتبر د-نوامبر غضنفر از خدا كمك خواست کدام يك از اين اسامي اسم كوچك شاه جورج پنجم بود؟ الف-ادر ب-البرت ج-جورج د-مانويل غضنفر اين سوال رو با پرتاب سكه جواب داد نام اصلي جزاير قناري واقع در اقيانوس ارام از چه منبعي گرفته شده است؟ الف-قناري ب-كانگرو ج-توله سگ د-موش صحرايي غضنفر از خير يك ميليون دلار گذشت جواب سؤالات در پايين . . . . . . اگر شما فكر ميكنيد كه از غضنفر باهوشتر هستيد و به هوش او ميخنديد پس لطفا به جواب صحيح سؤالات در زير توجه كنيد جنگهاي صد ساله از سال 1337 تا 1453 به مدت 116 سال طول كشيد کلاه پانامايي در كشور اكوادور ساخته ميشود انقلاب اكتبر روسيه در ماه نوامبر جشن گرفته ميشود نام كوچك شاه جورج البرت بود (در 1936 او نام كوچك خود را تغيير داد) توله سگ در زبان اسپانيايي INSULARIA CANARIA كه در فارسي به معني جزاير توله سگها است هرگز به غضنفر نخنديد
پيوندها
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |